منو هیون_سلام...
میرندا_خوبه...همتون تنبیه میشید...فردا باید کل کتابخونرو تمیز کنید...شبتون بخیر...
ما_باشه...
..............................................
فردا...کلاسا ک تموم شد رفتیم کتابخونه...
رومی_چیه چرا ناراحتی؟؟
من_همش تقصیر من بود...
کیم بوم_چرت نگو دختر...چ ربطی به تو داره؟؟
من_اگه من حرفتونو گوش میکردم هیچ وقت این اتفاقا نمیفتاد...
هیون_تا نزدمت ببند...
من_این جای دل خوشیته؟؟
هیون_داری هزیون میگی...
من_الان جون همتون تو خطره بخاطر من...
هیون با همون کتابی ک تو دستش بود زد تو سرم...
هیون_ایندفعه خودم خفت میکنم..
تینا_حالا چیکار کنیم؟؟
کیم بوم_اوووووف چمیدونم...
من_اگه برم پیش پورفسور و خودمو بهش تسلیم کنم شاید ولتون کنه...(با خنده)
هیون_من تورو میکشم...
هیون تا اومد ک منو بزنه..
من_غلط کردم...
هیون_افرین..
کتابخونه تمیز شد....
میرندا_افرین کارتون خوب بود...الان برید حاضرشید...
سانگ_حاضر شیم؟؟؟
میرندا_مگه نمیدونید؟؟
تینا_چیو؟؟
میرندا_امشب جشن داریم...
جونگمین_چ عالی...
میرندا_من میرم...جشن ساعت 10 شروع میشه...
......................................................
ساعت 8 شب تو اتاق...
من تازه از حموم اومده بودم...لباس زیرمو پوشیدمو حولمو به پایین بستم...
رفتم جلو آینه ک کرم بزنم....
هیون میاد تو اتاق...
هیون_ای وای معذرت میخوام...
من_نه مهم نیس الان لباسمو میپوشم...
_تو کت و شلوار میپوشی؟؟
هیون_اره...
من_بچه ها کجان؟؟
هیون_پایین اونا زود آماده شدن...
من_آها...
هیون سریع آماده شدو رفت پایین باید اعتراف کنم ک واقعا خوشگل شده...ی کت و شلوار مشکی با کراوات نقره ای...
لباس شبو پوشیدم...ی پیراهن کوتاه مشکی بود ک پشتش کاملا لخت بود...موهامو باز گذاشتمو ی رژلب کمرنگ صورتی زدم...
رفتم پایین...
من_سلام...
پسرا و تینا_سلام...
هیون_چ خوشگل شدی...
من_مرسی...
_رومینا و جونگ کجان؟؟
کیم بوم_نمیدونم...
سانگ_ریحانه میای برقصیم؟؟
من_بعله...
هیون_بعدا حالتو میگیرم (با خودش)
..........................................
رومی_جونگمین کجا داری میری؟؟
جونگ_بیا حرف نزن...
جونگمین رومینارو برد تو تراس مدرسه...
رومی_وای چ قشنگه...
جونگ_مثل تو...
رومی خندید...
جونگ_رومینا میتونم تورو داشته باشم؟؟
رومی_منظورت چیه؟
جونگ_یعنی...یعنی..دوست دخترم میشی؟؟
رومی با کمی مکث_فک کنم بتونم باهات کنار بیام...
جونگ_یعنی اره؟؟
رومی سرشو تکون داد...
بعد همو بغل کردن...
.................................................
هیون_سانگ بسه دیگ نوبت منه...
همون موقع اهنگ آروم گذاشتن...
من_تانگو؟؟
هیون_اره...
بعد دستمو گرفت منم دستمو گذاشتم رو شونش...
داشتیم میرقصیدیم...ک من با ی چیز عجیبی بر خوردم...
جولیا با چاقو رو پله ها بود...زل زده بود به چشمام...
هیون_چیزی شده؟
من_جولیا...
هیون_جولیا؟؟
من خودمو از هیون جدا کردم...
جولیا میخواست با چاقو گردنشو بزنه....
فک کنم منظورش مرگ بود....
هیون_ریحان؟؟خوبی؟؟
داشتم میلرزیدم...خیلی حالم بد بود....
جولیا رفت...
من سریع به سمت دستشویی دویدم...
هیونم دنبالم اومد...
تو دستشویی زدم زیر گریه...
هیون_ریحانه؟؟چیشده؟؟
من_جولیا بود میخواد منو بکشه...چیکار کنم؟؟
هیون منو بغل کرد....
هیون_تا من اینجام هیچکس به تو آسیب نمیرسونه...
دستشو گذاشت زیر چونمو سرمو آورد بالا...
حس کردم داره سرشو میاره جلو....منم وقتی فهمیدم قصدش چیه چشمامو بستمو....
بقیه قسمت بعد...
نظرات شما عزیزان: